فهرست:

1- نام شناسي

2- كاوشهاي باستاني

 

وليران و استلك (اصطلك)

پژوهشگران: عطاء ا... حاج علي بيگي و حميد هاشمي  با راهنمايي سركارخانم خطيبيان با مسووليت اجرايي آقاي سلطان محمدي ( مسوول كتابخانه كوثر – تابستان 1382)

شايان ذكر است كه پژوهش انجام شده نقل قول از كهنسالان واهالي اين مناطق است و مستند به دلائل متقن علمي و تاريخي نيست.بااين وجود اين گونه نقل و قولها خاالي از شواهدو قرائن هم نمي باشدو اكثر پژوهشگران نيز دلائل علمي و مستندخود را با توجه به همين قرائت تهيه و در اختيار مردم قرار مي دهند. در مورد وليران، شلمبه و اصطلك با توجه به كاوشهاي جديد، اطلاعات ذيقميتي وجوددارد كه به تدريج در اختيار مردم قرار خواهد گرفت.

وليران

تعريف اول: الف و ن آخر الف و ن نسبت ( مانند مكان هاي ديگر چون كوهان) است و به يك طايفه كه دراين منطقه ساكن شده بودند نسبت داده شده است.اين طايفه ولر ( ولير) نام داشته است و به همين دليل به اين مناطق « وليران» مي گويند.

تعريف دوم: تعريف جامع تري مي باشدواز اشخاص بيشتري نقل شده است.وليران در زمان هاي گذشته به دليران معروف بوده است و اين نام گذاري به اين دليل است كه در زمان هاي گذشته ، افرادجنگجو و دليري در اين محل زندگي مي كرده اند.از جمله دلاوري هاي آنها ( به گفته ي شخص مصاحبه شونده) مي توان به جنگ با روميان اشاره كرد كه روميان براي تصرف ايران قديم به اين كشور حمله كردند.

البته نظر دقيق تر ديگري هم است كه فرد مصاحبه شونده اين طور براي ما بيان كردند :« چون درگذشته در اين منطقه 300 سوار وجود داشته و چون اين منطقه بين گرمسار و دماوند قرار داشته ( البته دماوند در مكان فعلي نبوده است و احتمالا در كنار درياچه تار بوده) آنها ازاين منطقه حركت مي كردند و واسط بين اين دو محل بودند و وجود اين 300 سوار يا دلير در اين منطقه باعث شده كه اين منطقه به دليران شهرت يابد و سالها پس از نام گذاري اين منطقه به نام دليران، آب قناتي كه در اين منطقه قرار داشت و باعث حاصلخيزي اين منطقه شده بود به علت خشكسالي خشك شد و به اين دليل، مردم اين منطقه را ول كردند و به همين دليل دليران به وليران معروف شد.

تحليل نام اصطلك يا استلك

در مورد استلك فقط دو نقل قول وجوددارد:

1-     استلك به اسكلك معروف بوده است كه مصاحبه شونده دليلي براي اين نام گذاري بيان نكرد.

2-     اين اصطلاح از افراد بيشتري نقل شده است، بدين صورت كه به نام استلخ (استخر) جمع آوري مي شد، استخلك ناميده شد و بعدها با گذشت زمان، به استلك معروف شده است.

زمان تاسيس يا تشكيل محل

دوران سكونت در اين روستا يا به عبارتي زمان تاسيس اين محل در سه دوره ي زماني بوده است:

دوره ي اول – زمان قبل از اسلام و حود 6000 سال جلوتر و در زمان حضرت سليمان بوده است كه بعدها به دليل وجودمخاطرات طبيعي از قبيل سيل و زلزله و همچين به قول  معتبرتر آتشفشان كوه دماوند كه موجب از بين رفتن سكونت در اين محل در قبل از اسلام بوده است.

دوره ي دوم – دوره ي بعد از اسلام بوده كه ايلات مختلف به اين مكان ييلاق مي كردند (فصل تابستان) و عده اي نيز از همين ايلات در اين مكان ساكن شده اند كه به دليل شواهد موجود، مسلمان نيز بوده اند.

دوره ي سوم – از حدود 250 سال پيش آغاز شده است. همزمان با ورود برخي از اربابان كه به همراه خود تعدادي رعيت را آورده بودند واين محل را براي كارورزي انتخاب كرده و به همين دليل با رعيت ها قرارداد بسته و آنان براي مدتي تحت فرمان اين ارباب ها قرار داشته اند. به روايت موجود، ارباب ها در محلي به نام قلعه بالا و رعيت ها نيز در قسمت پايي (قلعه پايين) زندگي مي كرده اند.

از شواهد موجود اينگونه برمي آيد كه در دوره ي اول، ساكنان موجود زردشتي بوده اند.به اين دليل كه پس از خاك برداري، قبرهايي با تابوت هاي پوسيده به همراه برخي اجسام  تاريخي كه نشان ازدوره ي قبل از اسلام دارد يافته اند و رو به قبله نبودن و در تابوت دفن شدن آنها، نشان از مسلمان نبودنشان است.

مصاحبه شونده، زمان تاسيس استلك را از روي شواهد موجود و وجود خانه ها و بناهاي قديمي به حدود 100 تا 120 سال پيش نسبت داده است.

كوه و رشته كوه

كوه هاي موجود در وليران و استلك به ترتيب عبارتنداز:

1-     كوهي است در شمال روستا به نام چهل نشانك( كوه تماس يا دكل) كه در شمال قرار دارد.

2-     دومين كوه، موجوددراين روستا كوه بلند است كه در قسمت شرق واقع شده و در قسمت پشتي آن، چشمه سبزي است.

3-     سومين كوه، كوه لونه است كه دروليران قراردارد و دامنه ي آن، به استلك ختم مي شود.در مورد كوه چهل نشانك( به اصطلاح دماوندي ها؛ چهل بكينك) مي توان گفت كه چون در اطراف آن چهل تپه ي كوچك وجوددارد كه اين كوه را از ساير كوه ها مجزا مي كند، به آن چهل نشانك گويند.

امامزادگان

در حد فاصل بين شلمبه و وليران، « امامزاده محمد» واقع است كه در قديم جزء منطقه ي وليران بوده است و اكنون آنرا به شلمبه نسبت مي دهند.

بناهاي تاريخي

وليران از نظر بناهاي تاريخي غني مي باشد. در اين زمينه مي توان به مورد زيادي اشاره كرد كه به ترتيب اهميت در ذيل به هر يك از آنها اشاه مي كنيم.

1-  قلعه دختر: اين قلعه به روايتي متعلق به حضرت سليمان بوده و بر روي يكي از تپه هاي اطراف وليران در قسمت جنوبي آن واقع شده است.همچنين گفته مي شود كه اين قلعه را برسر ساكنانش خراب كرده اند ( از جزئيات اين واقعه و همچنين علت و كننده ي كار، اطلاعاتي در دست نمي باشد).

2-  گرگ قلعه: سنگي است بسيار بزرگ كه در ميان آن شكاف بزرگي قراردارد و چند روايت متفاوت جهت استفاده از آن نقل شده است.يكي از استفاده هاي آن، براي ديده باني نگهبانان منطقه بوده است و استفاده ي ديگر آن جهت پيدا كردن راه توسط افراد مهاجر و تازه وارد بوده است.همچنين به دليل سطح صاف و همواري كه در پايين اين قلعه سنگي وجوددارد به عنوان يك تفرج گاه به صورت ايوان و رو به رودخانه و باغات مورد استفاده ي پادشاه و يا ارباب قرار مي گرفت.وجه تسميه ي اين قلعه، وجود سنگي به شكل سرگرگ است كه در پايين اين قلعه ي سنگي وجوددارد.همچنين در بالاي اين قلعه، يك برآمدگي دچار مانندو سنگي وجوددارد كه زير آن را حجاري كرده اند.

3-  هفت سنگ: در زمان هاي گذشته ( كه مدت آن مشخص نيست) به گفته ي برخي از ساكنان منطقه، يك شاهزاده ي دختر در اين محل زندگي مي كرده كه داراي خصوصيات زيادي چون زيبايي و پهلواني بوده و از اين جهت خواستگارهاي زيادي داشته است  و هر خواستگاري كه نزد او مي آمد براي ابراز وجود و پيشي گرفتن از خواستگار قبلي سنگي بزرگتر را بر روي سنگ آن خواستگار قرار مي داد كه اين سنگ ها با پذيرفتن نفر هفتم توسط شاهزاده به هفت سنگ روي هم ختم شد.

4-  قلعه بالا، قلعه پايين: اين دو قلعه در همان 250 سال گذشته كه زمين ها به صورت ارباب و رعيتي اداره مي شد به وجود آمدند.بدين صورت  كه در قلعه ي بالا ارباب و در قلعه ي پايين رعيت ها زندگي مي كرده اندو در اطراف اين دو قلعه زمين هاي زراعتي وجودداشته است.از جمله آثار خاص اين دو قلعه مي توان به در ورودي قلعه بالا وايوان هاي هر دو قلعه اشاره كرد كه البته قلعه پايين بر اثر گذشت زمان وعدم توجه مسوولين و ساكنان، رو به تخريب مي باشد.

5- زاغه: روستاي وليران و استلك نيز داراي زاغه مي باشد.در وليران چندين زاغه وجود داشت كه بيشتر آن ها در كوه دكل وجودداشته است و البته اكثر آنها بر اثر گذشت زمان از بين رفته اند و فقط سه تا از آنها باقي مانده كه ازبين نيز تنها دو تاي آنها اكنون باز بوده و قابل بازديد است.

موارد استفاده ي زاغه ها؛ ارتباط مناطق مختلف از طريق زيرزمين و پناهگاه مردم در زمان هايي كه مورد تهاجم و غارت قرار مي گرفتند و ناامني ساكنان را تهديد مي كرد بوده است.همچنين برخي ازمردم درگذشته زاغه نشين بوده اند.در منطقه ي استلك ، بناي تاريخي خاصي وجود ندارد.

 


 

كاوشهاي باستان شناسي محوطه تاريخي وليران

مقدمه

در تير ماه سال 1385 ،دانشگاه علم و صنعت دماوند بدون استعلام از سازمان ميراث فرهنگي ،صنايع دستي وگردشگري اقدام به عمليات خاكبرداري وتسطيح تپه ماهور هاي بخش شرقي رودخانه تار كرد كه در حين خاكبرداري و تسطيح تپه ماهور ها ،تيغه بولدوزر در منطقه اي كه در بين اهالي به قلعه دختر، قلعه سنگي و قلعه خداآفرين معروف است به آثار يك  حفره و بقاياي قطعات خمره هاي بزرگ و كوچك و ظروف سفالي برخورد كرد .با گزارش اهالي  روستاي وليران ،موضوع از طريق دفتر ميراث فرهنگي،صنايع دستي و گردشگري شهرستان دماوند و فيروزكوه به سازمان ميراث  فرهنگي،صنايع دستي و گردشگري استان تهران محول گرديد و متعاقبا گروهي از كارشناسان ارشد سازمان مزبور به محل اعزام و ضمن بازديد و بررسي مقدماتي در حفره  ايجاد شده به اشيايي از دوران تاريخي برخوردكرده و اشياي مكشوفه طي صورت جلسه اي به نيروي انتظامي گيلاوند تحويل  داده شد (لازم به ذكر است كه اشياي مذكور در طي حفاري به سازمان عودت داده شد).بنابر اهميت آثار مذكور ،ادامه برنامه خاكبرداري متوقف و بلافاصله برنامه كاوش اضطراري محوطه تحت عنوان «گورستان تاريخي وليران» ارائه و با همكاري پژوهشگاه و پژوهشكده باستان شناسي ،مجوز كاوش صادر و هيات،كار خود را از تاريخ3/5/85 آغاز و تا 19/6/85 ادامه داد.15 روز اول صرف جمع آوري خاك هاي دپو شده توسط بولدوزر گرديد و بعد از تميز شدن محوطه و نقشه برداري ،بخش تخريب شده به 12 ترانشه 10 در 10تقسيم و 8 ترانشه 16O  ،17O ،14M، 15 M، 16 M، 17 N، 16N، 15N مورد كاوش قرار گرفتند.در ابتدا تصور بر اين بود كه اين محوطه گورستاني و متعلق به دوره اشكاني است ولي با گذشت يك ماه از كاوش ،بقاياي معماري منظمي متعلق به دوره ساساني بر روي گورستان مشخص شد كه بخش زيادي از آن توسط بولدوزر تخريب شده بود و در بيشتر قسمت ها فقط پي سنگي آن باقي مانده است .اين محوطه در همان روز هاي  آغازين كار با شماره 16118 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيد.

موقعيت جغرافيايي

روستاي وليران واقع در بخش مركزي شهرستان دماوند و جزو دهستان تارود محسوب مي گردد. اين روستا در فاصله 4 كيلومتري شمال غربي گيلاوند ،5/1 كيلومتري جنوب شهر دماوند و در فاصله 500 متري شرق جاده آسفالته گيلاوند به دماوند قرار دارد. محوطه تاريخي وليران در مختصات جغرافيايي 25 درجه و 3 دقيقه و 242 ثانيه طول جغرافيايي و35 درجه و 41 دقيقه و 303 ثانيه عرض جغرافيايي و در حدود 500 متري جنوب روستاي وليران ،بر روي تپه ماهور هاي ميان روستاي وليران در سمت شمال ،روستاي شلمبه در سمت جنوب و در حاشيه شرقي رودخانه تارود قرار دارد.

 گورستان اشكاني

مهمترين اثر مكشوفه دوره اشكاني ،گوري دست كند يا دخمه اي است كه به صورت زير زميني ساخته شده و شامل يك ورودي به عرض 60 و ارتفاع 160 سانتيمتر و يك فضاي مركزي به ابعاد 60 140  سانتيمتر با سه فضاي ديگر در اطراف كه نيم متر از آ ن ها پايين تر است و فضاهاي اطراف به صورت سكو در آمده اند .اين فضا ها به وسيله ديوارك هاي گلي تقسيم كننده از هم جدا شده اند.فضاي جنوب شرقي در جهت شرقي – غربي و به ابعاد 90-40 255 سانتيمتر كه در داخل آن يك تدفين و استخوانهاي جمع شده سه اسكلت در ضلع غربي قرار داشت.فضاي شمال شرقي در جهت شمالي جنوبي و به ابعاد 70-55170 سانتيمتر كه در داخل آن يك تدفين انجام گرفته است.فضاي غربي در جهت شرقي غربي و ابعاد 110-70190 سانتيمتر كه در داخل آن چهار تدفين قرار داشت.كف فضاي مركزي وسه فضاي اطراف با يك  لايه گل اندود و سطح آنها با يك لايه نازك خاكستر پوشانده شده بود . در ديوارهاي اطراف صحن مركزي گور،سه حفره (استودان،استخوان دان )يكي در زاويه جنوب ، دومي در زاويه شمال و سومي در ضلع شمال شرقي تعبيه شده كه در داخل  اين حفره ها ،استخوان هاي زيادي جمع شده است به طوري كه از درون حفره جنوبي بقاياي سه اسكلت انساني ،از حفره شرقي تعداد هفت اسكلت انساني  و از حفره شمالي چهار اسكلت انساني به دست آمد.در مجموع تعداد 21 اسكلت انساني در اين گور دفن شده بود.ازنفيس ترين اشياء مكشوفه داخل گور ،چهار ريتون و يك نمونه آمفوراي سفالي است كه در نوع خود بسيار جالب توجه است.سه ريتون به شكل بز كوهي  و يك نمونه به شكل كفش است. از ديگر اشياي به دست آمده از اين گور،هفت عدد سكه نقره متعلق به مهرداد دوم، اردوان دوم ،سنتروك ،ارداول است و يك ابول كه همراه با بقاياي اسكلت انساني به دست آمده است.علاوه بر اشياي مذكور از اين گور انواع ظروف و اشياء سفالي از جنس نقره ،مفرغ و آهن شامل حلقه،انگشتر،النگو،سرنيزه،سر پيكان ،زوبين،انواع چاقو،گوشواره ،سگگ كمربند،انواع ميخ،سوزن،گيره سر و اشياي تزئيني و همچنين اشياء شيشه اي ،سنگي ،چوبي و قيري شامل انواع مهره هاي تزئيني به اشكال مختلف ،چاقو تيزكن و سردوك و بقاياي پارچه وچرم نيز به دست آمد.آنچه كه در اين گور حائز اهميت است ،وجود تدفين هاي مختلفي است كه در طول چندين سده در داخل اين گور انجام گرفته است به نحوي  كه پس از تدفين اسكلت هاي اوليه ،به هنگام تدفين اجساد جديد ، اسكلت هاي قديمي برداشته و درون حفره هاي تعبيه شده در گور قرار داده مي شدند.با توجه به اشياء،سكه هاي مكشوفه و  تدفين هاي ثانويه به نظر مي رسد اين گور بين 300 -250 سال مورد استفاده قرار مي گرفت.كاوش هاي انجام گرفته در اين گور نشان مي دهد كه پس از هر مرحله تدفين ،ورودي آن با قطعات سنگ مسدود شده است.علاوه بر گور مزبور در بخش جنوب غربي گور نيز تعداد 5 تدفين انساني به حالت هاي مختلف نمايان گرديد كه تقريبا جهت تمامي اسكلت ها رو به سمت شمال است.از اين تعداد،سه تدفين داراي سنگ چين و دو تدفين به صورت ساده و در داخل زمين كنده شده است.علاوه بر تدوين هاي فوق در بخش غربي محوطه كاوش در زير بقاياي معماري دوره ساساني چهار تدفين ديگر از دوره اشكاني به دست آمد كه يك تدفين در داخل خمره وسه تدفين ديگر به صورت ساده مي باشد.همراه تدفين هاي خمره اي، ساده و داراي سنگ چين به جزيك مورد كه داراي دو انگشتر مفرغي و آهني بود،هيچ يافته اي وجود نداشت.

معماري ساساني

هيات كاوش در ادامه حفاري در بخش غربي محوطه به بقاياي معماري منظمي متعلق به دوره ساساني برخورد كرد. اين آثار شامل يك معبر اصلي در جهت شرقي –غربي به طول 19 متر وعرض 380-220 سانتيمتر بايك معبر كوچك تر به عرض 100 و طول بدست آمده 170 سانتيمتر در جهت جنوبي – شمالي كه در شمال غربي معبر اصلي قرار دارد. در دو طرف ضلع شمالي و جنوبي معبر اصلي فضاهاي معماري منظمي مشتمل بر اتاق هاي متعدد مسكوني مستطيل شكل به عرض 60/2 -70/1 متر وطول به دست آمده 4-30/3 متر كه بزرگترين اتاق ها به ابعاد 3 در 10/5 متر است.اين اتاق ها شامل پي ديوار،كف هاي متعدد و انبار هاي ذخيره آذوقه به صورت گودال هاي مدور است.ديوار اصلي اتاق ها به عرض 90 سانتيمتر و در امتداد معبر اصلي و ساير ديوار ها كوچك تر و به عرض 70-60 سانتيمتر مي باشند.پي ديوار ها از قلوه سنگ هاي رودخانه اي با گل و ديوار ها با خشت هايي به ابعاد 12-10 44 -42 44 -42 سانتيمتر و به رنگ قرمز آجري كمرنگ و خاكستريكه خشت هاي قرمز داراي شن درشت و بسيار سست هستند و نيز چينه ساخته شدن كه از بيشتر ديوار ها تنها بخشي از پي باقي مانده و از سطوح بالايي توسط بولدوزر تخريب شده است.به دليل تخريب بيش از حد ،ورودي اتاق ها مشخص نيست.برخي از اتاق ها داراي كف هايي متعلق به دوره هاي متعدد مي باشند.بيشتر اين فضا ها در كف،داراي گودال هايي به قطر 130-70 سانتيمتر و عمق 180-150 سانتيمتر جهت ذخيره آذوقه هستند كه به وسيله يك لايه گل اندود شده اندواز يكي از اين گودال ها بقاياي سوخته دانه هاي گندم،جو، ماش ودانه هاي گياهي ديگر به دست آمد.مصالح به كار برده شده شامل قلوه سنگ در پي،خشت و چينه در ديوارها با استفاده از ملات گل مي باشد.همچنين مقداري ملات گچ نيز به صورت آوار در بخش هايي از فضاي معماري به دست آمده است.

در كاوش هاي انجام گرفته بخش غربي محوطه ،هشت عدد سكه نقره مربوط به دوره ساساني (سه سكه متعلق به خسرو دوم)و سه قطعه استروكا يا سفال نوشته به خط پهلوي ساساني و همچنين تعدادي مهره از جنس سنگ عقيق،شيشه و قير طبيعي و اشياء ديگري شامل سردوك،چاقو و سر پيكان كشف گرديد. از يافته هاي مورد توجه در اين بخش يك قطعه مهر از جنس سنگ آهن است كه در يك وجه آن تصوير كنده تجريدي (مسبّك)يك حيوان ديده مي شود.از ديگر داده هاي فرهنگي اين محوطه مي توان به قطعات فراوان خمره هاي سفالي ذخيره آذوقه و ظروف نوع آشپزخانه اي اشاره كرد.

حاصل سخن

كاوش باستان شناسي فصل نخست در محوطه تاريخي وليران منجر به كشف بخشي از يك گورستان با چهار شيوه تدفين (گور دخمه اي ،گور خمره ،گور ساده كنده شده داخل خاك ،گور سنگ چين )بوده است؛كه با توجه به كشف نمونه هاي ظروف سفالي و هفت عدد سكه متعلق به مهرداد دوم،اردوان دوم،سنتروك و ارداول اين گورستان متعلق به اوايل دوره اشكاني است.بيشترين شناخت ما از دوره اشكاني حاصل از كاوش هاي باستان شناختي است كه در نواحي شرقي و غربي قلمرو امپراتوري اشكاني صورت گرفته است.آثار اين دوره در سرزمين فعلي ايران كمتر يافت شده و اطلاعات ما محدود به كاوش هاي اندك باستان شناسي است كه در نقاط مختلف ايران همچون منطقه جازموريان ،قلعه ضحاك،كوه خواجه و چند منطقه ديگر انجام گرفته است.

با كشف آثار ارزشمند در منطقه وليران دماوند باب جديدي در عرصه تحقيقات و پژوهش هاي باستاني شناسي دوره اشكاني گشوده است.آثار نفيس و كم نظير محوطه تاريخي وليران نقطه عطفي در محولات باستان شناسي در اين دوره تاريخي محسوب مي گردد و مي تواند به عنوان حلقه ي ارتباطي شرق و غرب امپراتوري اشكاني نقش اساسي  ايفا كرده و خلاءاطلاعاتي ما را نسبت به اين دوره در سرزمين فعلي ايران جبران كند.همچنين با توجه به بقاياي معماري به دست آمده از بخش غربي اين محوطه و به دست آمدن سكه هاي خسرو دوم و سفال نوشته هاي پهلوي ساساني ،اين بخش از محوطه مذكور نيز متعلق به اواخر دوره ساساني است.

[براي مطالعه بيشتر به عنوان «دماوند در كاوش هاي تاريخي» در منوي تاريخ اين سايت مراجعه كنيد.]