چهره آشناي مبارزه

با حسين شريعتمداري

حاج حسين شريعتمداري

اشاره 

« حاج حسين شريعتمداري »درميان جوانان مبارزه دماوند -  در سال هاي 45 تا پيروزي انقلاب – به نوعي محور محسوب مي شد.با بسياري از آنها كه اكنون صحبت مي كني، مي گويند از همان موقع  هم حسين آقا جلوتر حركت مي كرد.اينك سي سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، حسين شريعتمداري دانشجوي پزشكي آن سالها و نماينده ولي فقيه در موسسه كيهان هنوز هم در حوادث انقلاب نقش موثري دارد. او با وجود بسياري از شايستگي هاي مديريتي از همه پست ها و منصب ها چشم پوشيده و در كسوت روزنامه نگاري سهم عمده اي را در روشنگري اين سالها برعهده دارد.

حسين شريعتمداري كه از گذشته تا الان در بين بچه هاي دماوند " حسين شريعت" بيشتر شهرت دارد ، هم مبارز سياسي و آزاده است و هم در جبهه به درجه جانبازي رسيده و هم اكنون چند تركش در كنار نخاعش ميهمان دارد و هم افتخار اخوت با شهيد با اخلاص حاج عباس شريعتمداري را دارد.

حسين شريعتمداري در فضاي كنون موافقان و مخالفان فراواني دارد. بيشترين مخالفت ها با وي را در خبرگزاريهاي خارجي، سايت هاي ضد انقلاب مي توان يافت. كافي است در گوگل نام اورا جستجو كني... با اين همه از زندگي نامه او هيچ جا خبري نيست.به وي پيشنهاد مصاحبه دادم، زير بار نرفت.گفت ديگران هستند.آقاي محسني نيا را معرفي كردو گفت: آقاي محسني نيا نقش مهمي دارد. در يك جلسه ي باصفا سرسفره ناهار چند كلمه حرف از او گرفتم. بعدها با پرس و جو از اين و آن دست و پا شكسته اين چند جمله را كه در زير مي خوانيد فراهم كردم.

باشد كه در فرصتي مناسب براي همشهريان اش از تجربياتش بگويد و براي نسل انقلاب اين خاطرات را دريغ نكند.

  • متولد 1326 ، دماوند، محله درويش.يعني حالا 61 سال دارد.از 16 -17 سالگي چشم اش به تلاش مذهبي و سياسي باز شده تا به امروز و اين يعني بيش از چهار دهه مبارزه وتلاش مستمر.
  • پدربزرگش مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ سيف الله شريعتمداري است. عالمي عامل ، خطيبي ماهر، سخنوري صاحب نفس كه قديمي تر ها معتقد بودند مجتهدي گمنام است .الان هم اگر به كتابخانه مدرسه فيضيه سري بزنيد، كتابهاي اهدايي مرحوم شيخ سيف الله شريعتمداري دماوندي هست.
  • پدرش مرحوم حاج محمد شريعتمداري سري پرشور داشت ولي بيقرار. تقريبا بخش زيادي از عمر خود را در مبارزه با خوانين گذراند. سختيها تحمل كردو ناراحتي ها بهجان خريد اما از پاي ننشست.
  • مثل ياران ديگرش كه در اين ويژه نامه از آنها يادكرده ايم ، بادغدغه مبارزه با كمونيستها به مطالعات ديني خود شدت بخشيد.گروه اينها در مسجدجامع هميشه نماز اول وقت حاضر بود.گروهي درسخوان، منظم و بامطالعه و  البته متدين و اين يعني الگوسازي.
  • آن موقع سخن گفتن به زبان انگليسي هم براي خودش عالم داشت، كمونيستها در اين مسابقه كذايي بيشتر از همه پز مي دادندو انگليسي بلغور مي كردند. حتي يك از آنها براي ادا و اطوار روزنامه انگليسي را گرفته بود، بخواند اما روزنامه را سرازير گرفته بودو مثلا مطالعه مي كرد! كسي به او گفته بود: اگر مي خواهي پز بدهي روزنامه را درست دستت بگيرد.
  • حسين شريعتمداري ، زبان را به خوبي ياد گرفته بود، مي آمد در كلاس و چند صفحه انشاء را به انگليسي مي خواند.حالا كمونيستها در مقابل يك بچه مذهبي كم آورده بودند و حرص مي خوردند.
  • برايم سوال بود چرا حسين شريعتمداري به مجاهدين خلق نپيوست ؛ با اينكه تقريبا همه بچه مسلمانهاي مبارز حتي بسياري از روحانيون و علما آن را تاييد كرده و يا عضو سازمان شده بودند.

از وي سوال كردم چرا شما نپيوستيد؟ گفت: اتفاقا يك واسطه اي قبل از تشكيل همين سازمان مجاهدين نزد من آمد و از طرف سعيد محسن ( از بنيانگذاران اصلي سازمان) برايم پيام آورد كه به مركزيت سازمان مجاهدين بپيوندم.گفتم: بايد ببينم آقا ( امام) چه مي گويد! ( آن موقع تراب حق شناس وحسين روحاني، رفته بودند نجف تا با امام صحبت كنند كه البته نتوانستند امام را قانع كنند) آن واسطه به من گفت: چه اصراري داري تاييد آقا را بگيري؟

گفتم: او مرجع تقليد من و حجت من است. او بايد به كار من جنبه شرعي بدهد.

گفت: اگر اجازه داد، چه مي كني؟

گفتم:به خدا مي گويم، خدايا من با حجت شرعي وارد اين راه شدم.

او رفت وديگر نيامد.فكر مي كنم آنجا خدا كمكم كرد.من در دل  نگاه تيز او را تحسين مي كنم.

  • دو سه بار زندان افتاد.اما اين آخري سه سال طول كشيد ( 54 تا 57). دوراني سخت از تحمل شكنجه ساواك و مبارزه با ناجوانمردي هاي مجاهدين خلق كه از آن روزها براي كساني مثل حسين شريعتمداري نفاق شان آشكار شده بود.
  • در تظاهرات هاي اوليه دماوند، آزادي حسين شريعتمداري و صادق نوروزي در قطعنامه ها مي آمد.
  • اواخر آبان ماه 57 بود كه آزاد شد. در اوايل اوج گيري انقلاب جمعيت زيادي به ديدن او رفتند. او در آن جلسه مثل هميشه براي مستمعين سخنراني جالبي كرد با استناد به فرازهايي از نهج البلاغه.

من فكر مي كنم حسين شريعتمداري ، حرفهاي ناگفته اي دارد. حرفهايي كه هنوز همه ي آن را براي مركز اسناد هم نگفته است و چند سالي هم تقاضاي آنها را ناتمام گذارده است.اميدوارم روزي به حرف بيايد و همه ناگفته هايش را بگويد.