زمينههاي انقلاب اسلامي در جيلارد
سيد مسلم داد صفت
پس از خبر شهادت فرزند امام خميني (ره)، حاج آقا مصطفي خميني و مقاله اطلاعات در مورد توهين به امام (ره) اين در منطقه جيلارد نيز كم كم حرف و سخنها به عيان آمد و آتشهاي زير خاكستر روشن و مقلدان و مريدان امام خميني (ره) به تكاپو درآمده و هر كس دنبال آن بود كه جهت ضربه زدن به رژيم منحوس شاه و حمايت از امام خميني (ره) گامي بردارند. لذا با تهيه اعلاميهها و عكسهاي امام در مساجد و امامزاده ها در سطح شهر و در مكانهاي جاسازي شده كه افراد به يكديگر خبر ميدادند و سپس آنها را در سطح منطقه پخش ميكردند و ديوارنويسي ميكردند.
در اواخر سال 1356 كه مردم در بالاي پشتبامها بانگ اللهاكبر سر ميدادند، شهيد مرتضي كاظمي يكي از فرزندان جيلارد در نازي آباد تهران هنگامي كه در پشت بام تكبير ميگفت توسط يكي از همسايگان محل سكونت كه چند شب قبل آن شهيد را زير نظر داشتند با گلوله به حنجرهاش شليك كردند و او را به شهادت رساندند .در مراسم هاي مختلفي كه براي اين شهيد برگزار ميكردند اهالي جيلارد پير و جوان يكدست در صدد ضربه زدن به نظام ستمشاهي بود وابستگان آنها بودند.
نديميان منزل يكي از ساواكيها و شهرستان به نام افتخاري در جيلارد بود. اهالي به آنجا حمله ور شدند و اين ساواكي نيز دائماً به طرف مردم شليك ميكرد و اين ساواكي تا چند روز توانست با كمك نيروهاي ژاندارمري دوام بياورد.
اينك 1 خاطره از آثار خون شهيد برايتان بگويم كه وضوح آن را مشاهده كردم.
چهلمين روز شهادت شهيد مرتضي كاظمي بود . جوانان ،پيران ، ميانسالان همه و همه پس از پايان مراسم در حال شعار دادن بر عليه نظام ستمشاهي بودند و همچنان به خانه شخصي ساواكي حمله كردند كه يك گروهان ژاندارمري به كمك نامبرده آمده بود و بين مردم جيلارد و نيروهاي ژاندارمري درگيري شديدي پيش آمد. در اين ميان تعدادي از جوانان دستگيرشده بود ژاندارمري برد شدند و در آنجا بسيار كتك خوردند.
سپس سرهنگ رزمآرا فرمانده هنگ ژاندارمري از اهالي خواست كه به مذاكره بنشينند و از دستاندركاران هدايت مردم ضمانت بگيرند كه ديگر در جيلارد تظاهرات نشود و در عوض آنها افراد دستگير شده را آزاد كنند و گفتند كه اگر اهالي جيلاارد ساكت باشند آنها ميتوانند ديگر مناطق را پراكنده و ساكت نمايند.
قصد آنها اين بود كه افراد دستاندركار را شناسايي و آنها را دستگير نمايند البته اهالي ميگفتند كه اين جلسه بايد در حسينيه باشد و يكي از شرايط حضور آنها اين است كه همگي اعم از فرماندهان و همراهان بدون سلاح باشند.
البته تصميم نهايي اين بود كه آنها را خلع سلاح كرده و دستگير نمايند بود و در زاغه پنهان كنند . از اين تصميم نهايي به شكلي متوجه شدند و در حسينيه نيامدن. آنان ناچار با تعداد كمي نيرو به حياط بيمارستان جيلارد آمدند و فرمانده هنگ ژاندارمري شروع به صحبت كرد و ضمن حمايت شاه خائن از مردم خواستند كه كه دست از اين تحركات بردارند. اما اهالي جيلارد بلافاصله حرفهاي اين فرمانده را قطع كرده و به نامبرده اعلام كردند كه صحبتهاي شما فايده ندارد. تنها يك راه وجود دارد و آن اينكه تسليم فرمان امام خميني (ره) شنيده بود آغوش مردم بياييد .
اين جمع بدون هيچ گونه نتيجهاي پايان يافت و مردم به خيابان ريختند و شروع به شعار دادن كردند و در اينجا خشونتهاي نيروهاي ژاندارمري شروع شد . در حين درگيري تعدادي وسيله نقليه ازطرف تهران به جيلارد رسيدند واز يكي از اين ماشينها يكي از خواهران پياده شد و فرياد زد من مادر شهيد صديفي هستم، فرزندم را به شهادت رساندند و اينك جنازه اين شهيد در داخل اين ماشين ميباشد. مردم با مشاهده اين خواهر كه مادر شهيد صديفي بود شروع به فرياد اللهاكبر نمودند و از نيروهاي مسلح ميخواستند كه قدرت خود را نشان دهيد و ما را بكشيد. از طرفي شيون و ناله و فرياد مادر شهيد آنچنان آتش خشم در بين اهالي برافروخت كه رگبار گلولهها را اصلاً نميشنيدند و بيمحابا با سنگ و آجر و هرچه در دست داشتند به نيروهاي ژاندارمري حمله كردند.
تعدادي از آنها را خلع سلاح كردند و بقيه پا به فرار گذاشتند و آنهايي كه در خانهها و صحرا و خيابانها بودند به محل درگيري آمدند و تمام نيروهاي نظامي فرار كردند. پس از دو ساعت نيروهاي كمكي از ژاندارمري با چند ماشين به فرماندهي رزمآرا و استوار حسيني و ديگر نيروهاي كمكي به جيلارد حمله كردند و هر چه اعم از مغازهها، منزل و … كه به دستشان ميرسيد از بين ميبردند.
پس از آن اهالي تصميم گرفتند كه به ژاندارمري حمله كنند و سلاح آنها را بردارند كه البته آن شب موفق نشدند. اما در شب 21 بهمن سال 1357 و به پاسگاه گيلاوند حمله كردند و فرمانده پاسگاه مهمات را داخل كاميونها زد و مخفيانه به معدن زرده در زير رودهن برد
و پنهان كرد. تا اينكه ساعت حدود دو بعد از نيمهشب فرمانده هنگ و چند سرباز كه قبلاً به مردم حمله كرده بودند فرار كرده و در كوهها مخفي شدند و سربازان آنها در آن سرما تا صبح در ميان كوهها سرگردان بودند تا اينكه صبح تسليم مردان انقلابي و هميشه در صحنه جيلارد شدند.
البته پس از دستگيري سربازان محل اختفاي اسلحه را پيدا كردند و همين آنها را آوردند و در طبقه دوم كتابخانه جيلارد دادند كه بعد ها با فرمان حضرت امام خميني (ره) تمامي آن سلاحها همراه با متعلقات آن تحويل كميته انقلاب اسلامي كه در حسينيه جيلارد بود، گرديد و بعدها به كميته مركزي انتقال داده شدند تا كاملاً محفوظ بمانند.
اين بود گوشهاي از خاطرات زمان پيروزي انقلاب اسلامي در جيلارد كه البته اگر حوصله كنيم و با اهالي يك به يك مصاحبه كنيم بايد كتابها نوشت و اي كاش آن سازمانهايي كه مسئوليت حفظ و نگهداري اين آثار گرانبهاي نسل اول انقلاب را دارند بتوانند با برنامهريزيهاي دقيق و زمانبندي شده در حفظ و نشر و نگهداري اين آثار همت گمارند تا نسلهاي آينده پس از خواندن تاريخ اين ايثارها، رشادتها ، شهامت ها، شهادتها را تحسين نمايند.والسلام