مروري كوتاه بر خاطرات انقلاب در شهر كيلان

محمدرضا امري كاظمي

  •  مقدمه

وقتي دين ودانش ملازم يكديگرند، آگاهي و بيداري ارمغان ان است. در اين راستا به لطف خدا اكثر مناطق شهرستان دماوند به صورت نسبي برخوردار از اين موهبت تعيين كننده بوده و  هستند.از مجموعه شهرستان دماوند نگاهي به سابقه و صبغه ديني كيلان با توجه به مسجدجامع 950 ساله ، مساجد كوچك و بزرگ محلات شهر، شخصيت هاي بارز اين عرصه، موقوفات متعدد، حضور عالمان و انديشمندان بزرگ همچون صاحب الغدير و الميزان و رفت وآمد بعضي از آيات عظام تقليد كه بعضا در قيد حياتند از يك سو و از طرف ديگر باسوادي مردم بلحاظ داير بودن چند مكتب خانه – كه نوشته هاي قديمي بدون اثر انگشت گواه آن است – و تاسيس اولين مدرسه در سال 1306 با نام « فروردين» كه طبق اسناد موجود اولين مدرسه منطقه محسوب مي گرديد از مهمترين عوامل هوشياري، بيداري و آگاهي مردم كهن ترين نقطه استان پهناورتهران است.

  • سابقه مخالفت با رژيم ستمشاهي

به نقل از سالخوردگان ، ايمان راسخ مردم به مباني دين مبين اسلام و نقش بي بديل علما در اين زمينه و درعين حال با سوادي اكثريتي ازآنان، بستر مناسبي فراهم آورد تا مردم كيلان در قبال موضوعاتي چون ملي شدن صنعت نفت ، مبارزات آيت الله كاشاني، كودتاي 28 مرداد و شكست دولت دكتر مصدق با درك درستي از حوادث و تحليل وقايع جزء مخالفان خود را وابسته به شوروي معرفي و با تليغات گسترده بر « توده اي» بودن آنها اصرار مي ورزيد.س دراين رابطه به جز تعداد اندك و كم شمار فريب خورده، قريب به  اتفاق متدينين درس خوانده و خاصه صاحبان مدارك عاليه ضمن آن كه مخالف شاه بودند، هيچ تعلقي به حزب منفور توده هم نداشتند. مع الوصف بمباران تبليغات مسموم بعضي از قضاوت هاي ناصواب و سطحي را درباره مردم كيلان در پي داشت كه از آن مي گذريم.

  • روشنگري هاي بعد از سال 42

چند سال پس از حوادث سال 42 و تبعيد حضرت امام همان تحصيل كردگان متدين مخالف رژيم شاه با شهيد شاه آبادي آشنا شده به سراغش رفتند و از وي دعوت بعمل آوردند. شهيد مهدي شاه آبادي در ايام سوگواري امام حسين (ع) كه علما اگر بني اميه و دودمان يزيد پليد را لعن مي كردند به خاندان سلطنت برمي خورد، بر فراز منبر عيان و آشكار عليه اقدامات مغاير دين و فرهنگ و اخلاق رژيم ستمشاهي فرياد مي زد.

  • ماجراي عصر تاسوعاي كيلان

عصر تاسوعا حسينيه و فضاي بيروني آن از  جمعيت موج مي زد. سخن از امام حسين (ع) و مرام حسيني بود. سخنران مجلس اساس تعليم و تربيت شاهنشاهي را هدف گرفته بود. دشمن كه تاب افشاگري و برملا شدن چهره  واقعي اش را از حنجره حق نداشت ، خنجر كشيد. آري ساواك مي بايست كاري مي كرد، پس بي درنگ اين ماموريت ننگين به اصطلاح امنيتي به پاسگاه ژاندامري كيلان سپرده شد و بدين ترتيب منبر شهيد شاه آبادي پايان نيافته خاتمه يافت و آن مجاهد بزرگ به پايين كشيده شد و به پاسگاه ژاندارمري كيلان سپرده شد وبه پاسگاه ژاندارمري فراخوان و از انجا مستقيما به ساواك دماوند اعزام شد.

اين تاخت وتاز علني و قدرت نمايي شاهانه بغض و نفرت مردم را مضاعف نمود.جمع زيادي از معتمدين جهت آزادي وي راهي پاسگاه شدند كه خبر آن سريعا به ساواك مخابره شد.اين حركت آزادي موقت شهيد شاه آبادي را در پي داشت.صبح روز عاشورا وقتي مردم در مسير عزاداري،  به سوي روستاي زيارت آن مبارز شجاع را در بين خود مي ديدند با خوشحالي خدا را شكر مي كردند.اما همان طور كه انتظار مي رفت آن برخورد قهرآميز نمي توانست مانع اراده اي گردد كه مولاي متقيان در توصيفش فرموده است:« المومن كالجبل الراسخ لا تحركه العواصف».

از اين قبل از نماز ظهر عاشورا، شهيد شاه آبادي در جمع متنوع ترو گسترده تر نگفته هاي ديگري را گفت. تنها اعتراض آشكار رييس پاسگاه خطاب به معتمدين كه منت مي گذاشت « به احترام شما آقا اجازه منبر دارند» اين بود كه چرا شاه را دعا نكرده است.

مبارزات، روشنگريها، دستگيريها و زندان رفتن هاي آن بزرگ مرد در سال هاي منتهي به پيروزي  انقلاب و سپس نمايندگي مردم تهران و در نهايت شهادت و شرافت ابدي تنها مرور برگي زرين از كتاب تاريخ ساز اين ديار راستين انقلاب  و امام عزيز است.س

  • نقش جوانان در تحولات سال 57

تحولات سال 57 شتابان است و شتاب جوانان بيشتر است. جمعي از جوانان كيلان با زحمت نسخه اي از كتب نويسندگاني كه آثارشان بلحاظ روشنگري ممنوع واجازه انتشار نداشته را تهيه و پس از برگزاري برنامه عادي مسجدجامع، گردهم جمع مي شدند.يكنفر كتاب را بلند مي خواندو ديگران گوش مي دادند و سپس تحليل مي كردند.چند جوان هم به نوبت در جلو درب هاي مسجد كشيك مي دادند تا اگر ماموري برسد ديگران را قبل از هر اقدامي  مطلع سازند. گاهي موضوعات خاصي از نهج البلاغه برگرفته از ترجمه جواد فاضل نظير « شهان را شاه پرستان سودي نمي رسانند و ...» انتخاب و در  اجتماع نمازگزاران مسجد توسط يكي از جوانان با هيجان خاصي قرائت مي شد.

  • راهپيمايي ها

طبيعتا نخستين راهپيمايي ها مربوط به مركز استان يعني تهران بود. بتدريج گروههايي از مردم كيلان به صورت پراكنده و غيرمنسجم ( جهت عدم شناسايي) در راهپيمايي هاي تهران شركت داشتند.وقتي راهپيمايي هاي گسترده و سازمان يافته توسط انقلابيون در شهردماوند شكل گرفت مردم كيلان كرارا شركت داشتند. استقبال و صميميت ميزبانان از برادران ايماني خودكه اهداف مشترك آنها را بهم پيوسته بود از بارقه اميد و آينده اي عزت آفرين حكايت مي نمود.

جالب آن كه شهروندان دماوندي نيز به دعوت مردم كيلان جهت راهپيمايي و تظاهرات انقلابي در اين شهر لبيك گفتند. روزي كه مردم دماوند آمدند برفي بود و بارش برف كوچكترين مانعي در برابر عزم راسخ انقلابيون مصمم بوجود نياورد. شهرونداني كيلاني يكپارچه اعم از زن و مرد در حالي كه بلورهاي برف روي سرشان نشسته بود با طي مسافتي در طول جاده كمربندي و پيچ در پيچ كيلان – ايوانكي به استقبال برادران ميهمان خودشتافتند. راهپيمايي و تظاهرات ديگري نيز در رودهن، آبعلي و ... شكل گرفت كه مردم دماوند، كيلان و ساير مناطق شهرستان پرشور و باحرارت و همت والا شركت داشتند.مردم كيلان براي گره خوردن روستاييان به جريان زلال انقلاب تظاهرات خود را به بعضي از روستاهاي اقماري گسترش دادند.قابل تصور است كه در 31 سال قبل جاده ها خاكي و باريك بود غالب مردم فاقد وسيله نقليه شخصي بودند.وسايل نقليه عمومي نيز بسيار محدود و پاسخگو جابجايي انقلابيون نبود. در چنين شرايطي علاوه بر بكارگيري وسايل عمومي موجود اقشاري از صاحبان كمپرسي و كاميونداران درگرماگرم روزهاي خشم و خروش عليه طاغوت وسايل نقليه خود را وقف انقلاب و جابجايي مردم نمودند.اكنون بعضي ازآنان به رحمت خدا پيوسته اند و بعضي در قيد حياتند.ياد تمامي ياران انقلاب گرامي باد.

  • انقلاب در مدرسه

گروهي ازمعلمين انقلابي و دانش آموزان كيلاني انقلاب را به مدرسه بردند.شعار نويسي و سر دادن شعار و به تعطيلي كشاندن مدارس البته پس ازآن كه جمعي از فرهنگيان شهرستان از آيت الله طالقاني كسب تكليف نمودند.از ويژگي هاي اين حركت طاغوت برانداز بود كه گاهي هزينه هايي داشت از باب نمونه  بعضي از نوجوانان دبيرستاني آن روز كيلان كه اكنون به عنوان مفاخري در مصادر بعضي امورند آن روزها در  محيط آموزشي مورد ضرب و شتم و خشم و غضب قليلي از سرسپردگان رژيم منحوس پهلوي قرار گرفتند.

  • مزاحمت هاي ژاندارمري كيلان

فرمانده ژاندارمري مرتب شهروندان و بويژه جوانان را احضار مي كرد و با عتاب و خطاب آنان را سوال پيچ مي نمود. پس از تسخير ژاندارمري ليست هاي مختلفي از نام تظاهركنندگان كيلاني پيدا شد كه بعضي از ليست ها به سازمان امنيت ارسال گرديده بود.اين مامور از مردم بريده شرارت را به حدي رساند كه پس از فرار شاه و بروز شادي زايدالوصف مردم ادعا كرده بود پس از بازگشت اعلي حضرت  عده اي را تيرباران خواهد كرد اما با فرا رسيدن روزهاي 21 و 22 بهمن خواب هاي آشفته اش محقق نگرديد و به ناچار همچون اربابش فرار را بر قرار تريج داد.با اين فرار مفتضحانه سربازان به خانه هايشان بازگشتند و كنترل پاسگاه را كميته اي متشكل از معتمدين به دست گرفتند. با استقرار اين كميته و مقاومت مردمي دستور قبلي ژاندارمري مركز مبني بر تخليه پاسگاه و انتقال اسلحه خانه خود به خود ملغي شد. كميته مزبور علاوه بر آن كه از هرج و مرج و پخش سلاح جلوگيري نمود، براي ايجاد امنيت و كنترل اوضاع اسامي جوانان خدمت رفته را در ليستي تنظيم كرد كه هر يك طبق نوبت گشت و مراقبت مي نمودند.

  • استقبال از امام

براساس اطلاعات منتشره قرار بود امام روز پنجم بهمن وارد كشور شوند. از اين روجمعي از شهروندان كيلاني عازم تهران شدند و همچون قطره اي در دل اقيانوس در موج خروشان جمعيت از ميدان انقلاب به سوي آزادي و فرودگاه مهرآباد در حركت بودند.در جلو مسجد اميرالمومنين شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي اعلام كرد ورود امام به تاخير افتاده است. عده اي به محل بازگشتند و عده اي كه امكاناتي و يا اقوامي درتهران داشتند تا روز 12 بهمن در تهران بيتوته نمودند.

  • پشتيباني از  انقلابيون تهران

با اعلام كمبود نان و بعضي از اقلام غذايي در تهران مقارن بعدازظهر 22 بهمن ميدان مركزي كيلان كه اكنون به نام اميركبير نامگذاري گرديده ديدني بود. هر كس هر چه داشت جهت انتقال به تهران با خود به اين ميدان آورده بود.

همزمان صداي راديو بلند به گوش مي رسيد با تسخير راديو و تلويزيون و شنيدن جمله معروف « اين صداي راستين ما ملت ايران است» شيرين ترين خاطره و خوشايندترين لحظه بود كه بهار انقلاب آغاز شد و شكوفه هايش يكي پس از ديگري به بار نشست.