اوارد و نصرت آباد

معرفي اوارد هزارجريب و نصرت آباد گلوگاه

قبيله دماوندي هاي روستاي پارسا – مهاجرت كرده از روح افزاء

در سال 1219-1221 فردي به نام حاج يوسف دماوندي كه تاجر بود، در بندرگز زندگي و تجارت مي كرد و با كشور هاي آسياي ميانه ارتباط داشت. حاج يوسف از حاج عبدالله دماوندي دعوت نمود تا به بندرگز بيايد. چون داد و ستد و تجارت در بندرگز زياد بود در آنجا ساكن شد و زن اختيار كرد. به علت خوب بودن وضعيت مالي حاج عبدالله، در تجارت با حاج يوسف سهيم شد.

حاج عبدالله دماوندي دو زن داشته كه از از آن دو زن هر كدام دو پسر داشته.وي در سال 1225 به روستاي ويوا آمد و قبرش هم در روستاي لوجنده يا جيربند (جوربند) است.

وي چون دامدار بوده به دنبال مزرعه و صحرا مي گشت كه هدفشان روستاي اوارد بود كه اوارد به معني (فراواني يا كنار رودخانه) است كه حاج عبدالله با حيوانات (گاو و گوسفند) به سمت روستاي اوارد حركت مي كند قبل از رسيدن به روستاي اوارد به سرچشمه اي بنام كور چمبيش (كورچشمه) كه 2كيلومتر از روستا فاصله دارد رسيدند و شب را در آنجا اسكان كردند و صبح به محل مورد نظرش رسيدند و در آنجا اسكان گزيدند كه نسل امروز از نسل حاج عبدالله دماوندي هستند.

طبق سر شماري سال 1375 جمعيت روستا 836 نفر (در 160خانوار) مي باشد.

بزرگان روستاي اوارد:

شيخ ملا علي النقي:نويسنده كتاب شيخ داوود

استادان مكتب خانه روستا:

ملا اسماعيل- ملا رحمان- شيخ زبيده- شيخ شعبان- شيخ نصرت- آخوند محمد رضا

موقعيت جغرافيائي روستاي اوارد:

شمال: به شهرستان گلوگاه

جنوب: به روستاي پارم

شرق: به روستاي نيالا

غرب: به روستاي يخكش

دماوندي هاي روستاي پارسا

گفته مي شود كه رقيه خواهر گلعلي و دختر كربلايي صادق رئيسي پارسايي بود به صفرقلي ساليكندي ازدواج كرد صفرقلي از دنيا رفت رقيه كه از همسرش يك فرزند به نام كربلايي عليجان داشت به پارسا آمد و گفته مي شود كه برادرش او را به پارسا نزد خود آورد.

به احتمال قوي صفرقلي از پارسايي بود چون كربلايي عليجان ملك مهدان را به سبب فاميل بودن از آنها خريد.

رقيه با جبار ارضتي ازدواج كرد و از او نيز فرزندي داشت جبار نيز از دنيا رفت و فرزند جبار نيز بلافاصله بعد از پدردر خرد سالي از دنيا رفت.پس از فوت جباركربلايي محمد حسين رقيه را به همسري برگزيد و گفته مي شود كه شرط ازدواج را سكونت در پارسا قرار داد.

كربلايي محمد حسين نياي بزرگ دماوندي هاي روستاي پارسا بود. اين مطلب رادر تاريخ ۲۲ آذر ۱۳۹۰ ازحاج عبدالله دماوندي اواردي پرسيدم او ۷۰ سال دارد و مي گويد پسر سوم خانواده مي باشد و خواهرش هاجر با ۹۰ سال سن در قيد حيات مي باشد ايشان آنچه از اجدادش در خاطر داشت اينگونه بيان فرمود:

با توجه به آنكه كربلايي عليجان پسر خاله حاج يوسف مي باشد به نظر مي رسد كه همسر اول كربلايي محمد حسين خواهر رقيه مي باشد.

وهاب به سبب ازدواج به اوارد مهاجرت كرد همسر وهاب آمنه اواردي بود آمنه برادري به نام رضا داشت همسر رضا نامش پرخان بود كه خواهر كربلايي اكبر مهداني بود (فرزندان اكبر: حاج باباعلي و بي بي نساء ساليكندي مي باشند) فرزند پرخان حاج هاشم اواردي مي باشد.

حاج يوسف پس از رفتن به اوارد با ارث خانمش و همچنين خريد املاك ، صاحب 4 هكتار از زمينهاي اوارد شد.  نام خانوادگي حاج يوسف دماوندي مي باشد

لازم به ذكر است كه در كنار پارسا روستاي ويوا مي باشد كه دو قبيله بزرگ رئيسي و دماوندي در آنجا ساكن مي باشند. حاج عبدالله فرزند حاج يوسف اظهار كرد كه قبيله دماوندي ها از روستاهاي شهرستان دماوند به نام روستاي روح افزا به ويوا نقل مكان كردند و دماوندي هاي پارسا نيزمانند رئيسي ها از روستاي ويوا به پارسا آمدند و از آنجا به اوارد رفتند.

كربلايي محمد جعفر و كربلايي رضا در كربلا مدفون مي باشند و كربلايي شيخ حمزه نيز به ارضت رفت. اما ولي اكبري ارضتي در مورد كل محمد حسين مي گويد كه او ارضتي بوده و برادري ديگر هم دارد و هردو فرزند پيرك ارضتي هستند و پارسايي بودن آن را نقض مي كند. او مي گويد وقتي كل محمد حسين به پارسا آمد و با مادر كل عليجان ازدواج كرد در آن جا ماند و پسر هايش هم در آنجا ماندند. كل شيخ حمزه بعد از آنكه آقا بزرگ به گز رفت به ارضت آمد و املاكش در پارسا را كل عليجان مالك گشت.

پيدايش روستاي نصرت آباد:

نصرت اباددرپاييز سال 1307باتعداد8خانوار تشكيل گرديدعلت تشكيل اين روستا اين بوده است كه در روستاي اوارد كه ازبخش هزارجريب مي باشدظلم وجور زيادي ازطرف ارباب هاي آن زمان در روستا مي شدكه بعضي ناچار تمام زمين وخانه هاي خودرا رها كرده وبه منطقه پايين دست كوچ نمايند كه چند منطقه راديدند ولي مورد قبول آنها نشدازجمله 1-لواسكنده كه فعلا پايينجاده آسفالته سراسري تيرتاش وسراج محله به علت نشانه هاتصاحب ديگري قبول نكردند 2-منطقه بلبل چشمه كه در حال حاضر پادگان جواد الائمه سپاه مي باشدبه علت نداشتن امنيت مورد توجه قرار نگرفت. 3-منطقه مخروبه اي زمين هاي مزروعيفعلي معروف به تپه سر كه زمين هاي تيله نو وسراج محله بود به علت داشتن مالك وتخلف ازشرع مقدس اسلام مورد قبول واقع نشد در نتيجه مكان فعلي روستا قلعه اي معروف به نصرت اباد كه نشانه اي از تملك در آن نبود وار لحاظ جغرافيايي وآب وهوايي شرايط مساعدي داشته موردتوجه اين عده قرار گرفت ودرآن ساكن شدند.

موقعيت جغرافيايي نصرت آباد:

نصرت آبادبا وسعت حدود125878متر مربع در طول 53 درجه و 46 دقيقه -عرض 36 درجه و44 دقيقه مي باشد. در8 كيلومتري جنوب غربي شهر گلوگاه،اين روستا از لحاظ استراتژي در يك منطقه كوهستاني وخوش آب وهوا واقع شده است.

چگونگي نام گذاري روستا نصرت آباد:

مالك آن منطقه آقاي منوچهر كلبادي بوده فرزندي داشت به نام نصرت كه نام اين روستا برگرفته ازنام اين شخص مي باشد. اين روستا با تعداد8خانواروبالغ بر 30نفر تشكيل گرديدكه هم اكنون داراي 60خانوار بالغ بر300جمعيت مي باشدناگفته نماند اولين شهيد اين روستا به نام نصرت الله دماوندي مي باشد. اين روستا 3شهيد و5جانباز كه يكي ازآن جانبازان 75درصدي به نام حسن علي دماوندي كه قطع نخاعي مي باشد ويك آزاده به نام علي اصغر رضايي تقدبم اين نظام مقدس جمهوري اسلامي نمود. مردم اين روستا در دوران انقلاب اسلامي تحت رهبري امام خميني(ره) حضور چشمگيري درتظاهرات داشتند كه اين روستا درتمام عرصه ها حضوري گسترده و100درصد داشته اند.

به نقل از وبلاگ هزارجريب و روستاي پارسا

تاريخ كعبه و مسجدالحرام

تاريخ كعبه و مسجدالحرام» رساله‌اي فارسي از دانشمند شيعي، محمد معصوم دماوندي است.

اهميت رساله:

اين رساله با بهره گيري از روايات ديني شيعه و سني و نيز گزارش‌هاي تاريخي منابع كهن، به گونه مختصر، به پيشينه مكه و مسجدالحرام و كعبه پرداخته و آگاهي‌هايي از اشيا، بناها و مكان‌هاي حرم و مسجدالحرام و كعبه به دست داده است. دانشمندان شيعه كمتر به نگارش تاريخ محلي مكه و مدينه پرداخته‌اند و همين نكته بر اهميت رساله حاضر مي‌افزايد. نزديكي تاريخ تاليف رساله به بازسازي كعبه به دست سلطان مراد چهارم عثماني و ثبت گزارشي از اين رخداد در رساله، از وجوه ديگر اهميت آن است. رساله فاقد عنوان است و نام تاريخ كعبه و مسجدالحرام را مصحح با توجه به محتواي آن برگزيده است.

هويت نويسنده:

به گفته مصحح، از هويت نويسنده رساله گزارشي در دست نيست، جز اين كه خود را محمد معصوم بن محمد صالح دماوندي معرفي كرده است. از متن رساله برمي آيد كه او عالم شيعه اثني عشري و ساكن هند بوده است. با توجه به قرائن موجود در متن از جمله واپسين تاريخي كه در آن آمده (۱۰۰۴ق.) و از تجديد فرش مسجدالحرام به همت سلطان مراد عثماني سخن گفته، مصحح حدس زده كه نويسنده از دانشمندان سده يازدهم ق. باشد. وي افزوده است: از آن جا كه بر پايه سطرهاي واپسين رساله، نسخه موجود، ناتمام است، نمي‌توان صحت اين حدس را قطعي دانست. گمان مي‌رود واپسين گزارش كتاب به سال ۱۰۴۰ق. اشاره دارد كه سلطان مراد چهارم (حك: ۱۰۳۲-۱۰۴۹ق.) كعبه را پس از سيل ويرانگر ۱۰۳۹ق. بازسازي كردو سال بازسازي به اشتباه ۱۰۰۴ق. ثبت يا بازخواني شده است. نويسنده همان محمد بن محمد صالح نصرالله دماوندي، متخلص به «عبرت»، دانشور هندي سده دوازده و سيزده ق. است كه جنگي مشتمل بر شرح مخزن الاسرار گنجوي، ترجمه غنية الانام فيض كاشاني (۱۰۹۱ق.م) كه تاريخ تاليفش ۱۱۹۲ق. استو اثري ديگر با عنوان محبوب المؤمنين في كيفية حب الائمة الطاهرين به او نسبت داده‌اند.
هدف از تاليف:

به گفته نويسنده، او رساله حاضر را به درخواست يكي از شاهزادگان هندي به نام ماه جهان دختر عليمردان خان نوشته است. گويا متن موجود تنها يك فصل از رساله‌اي است كه دماوندي نگاشته است. به تصريح وي، اين نوشته داراي مقدمه و پايان و سه فصل در آداب و مناسك ، تاريخ مكه و كعبه و سفرنامه حج بوده است. اما از آن‌ها تنها مقدمه و فصل تاريخ مكه و كعبه در دست است و دو فصل آداب و مناسك حج و نيز سفرنامه حج از دست رفته‌اند. به احتمال، اصل رساله، يك سفرنامه حج بوده كه به روش معمول برخي سفرنامه نويسان، جز بيان رخدادهاي سفر، خلاصه‌اي از تاريخ حرمين و مناسك و آداب حج نيز در آن آمده است. بدين سان، فصل اصلي و ارزشمندتر كتاب كه شرح رخدادهاي سفر و ديده‌هاي نويسنده بوده، از دست رفته است. بر پايه سخن دماوندي، سفرنامه شامل شرح رخدادهاي راه مكه از بندر سورت در گجرات هند تا مدينه و مسير بازگشت بوده است. مصحح احتمال داده است كه دماوندي به تكميل رساله توفيق نيافته يا كاتب نسخه بردار تنها يك فصل از رساله را استنساخ كرده است. در اين كه فصل موجود رساله به تمام و كمال آمده باشد، ترديد مي‌توان كرد.

ويژگي رساله:

دماوندي در نگارش رساله، بيشتر از روايات شيعي استفاده كرده كه در كتاب‌هاي تاريخ محلي اهل سنت ، بسيار اندك بدان‌ها عنايت شده است. گزارش آراي منسوب به اهل بيت: در باره برخي مسائل مربوط به مكه و مسجدالحرام، از ويژگي‌هاي رساله است. براي نمونه، وي مساحت حدود حرم را به نقل از اهل بيت، چهار فرسخ در چهار فرسخ مي‌نويسد.

دماوندي از منابع روايي و تاريخي رساله ياد نكرده و تنها از كتاب مجمع الفوائد نام برده كه نويسنده و ويژگي‌هاي آن دانسته نيست. او در شرح پيشينه كعبه و مكه پيش از اسلام، از روايات ديني شيعه و سني و نيز گزارش‌هاي تاريخي بدون ذكر منبع بهره برده و در برخي وصف هايش از اشيا و مكان‌هاي مسجدالحرام، وضيعت آن‌ها را در زمانه خود نيز گزارش كرده است.

محتوا:

مباحث رساله موجود را مي‌توان به دو بخش تقسيم كرد: معرفي و بيان ويژگي‌هاي مكان‌ها و آثار مكه و مسجدالحرام؛ رخدادهاي تاريخي مربوط به آن‌ها مانند تعميرها و گسترش‌ها. گاه نيز اين مباحث به هم آميخته‌اند. دماوندي در مبحث نخست، بيشتر از روايات ديني سود برده تا گزارش‌هاي تاريخي. او از امامان شيعه و راويان عامه مانند وهب بن منبـه و قتاده روايت كرده است. او در آغاز هر مبحث به بيان وجه تسميه با بهره گيري از روايات ديني پرداخته است.

 وجه تسميه

دماوندي سخن خويش را با وجه تسميه مكه و كعبه آغاز كرده و با ذكر روايتي از اهل بيت: وجه تسميه مكه به «ام القري» را اين دانسته كه نخستين جاي زمين است كه خدا آفريده است. بخشي درخور توجه از رساله به موضوعاتي همچون ماجراي هاجر و اسماعيل عليه‌السلام و حجرالاسود و ركن يماني اختصاص يافته است كه معمولا در آغاز كتاب‌هاي اخبار مكه مي‌آمده‌اند. تعيين جاي دقيق مقام ابراهيم و نقل روايتي از ابن عباس در اين زمينه، از مطالب اين بخش است. به گفته دماوندي، در زمانه او، مقام ابراهيم ، طواف گاه حاجيان بوده است. دماوندي در باره شفابخشي حجرالاسود، روايتي از پيامبر صلي‌الله عليه‌و‌آله‌وسلم نقل كرده كه خاصيت شفابخشي حجر، بر اثر پليدي‌هاي روزگار جاهليت و رفتار گناهكاران از ميان رفته است.

 بخش دوم

بخش دوم، با اين عبارت آغاز شده است:«در بيان كيفيت تعمير خانه مبارك... و مقدار مساحت طول و عرض و ارتفاع به نحوي كه بالفعل موجود است». اين بخش، ويژه رخدادهاي تاريخي مسجدالحرام و كعبه است. در اين بخش ۱۰ صفحه‌اي، گزارش‌هاي تاريخي بيشتر بر پايه روايات ديني به كار رفته است. دماوندي براي تعيين حد مسجدالحرام به روايتي از ابن عباس تمسك نموده كه بر پايه آن، حد مسجد از مروه تا صفا است. البته مقصود او طول ضلع شرقي مسجد است. مساحت مسجد از زمانه ابراهيم عليه‌السّلام تا دوران خليفه دوم تغييري نكرد. خليفه دوم برخي از خانه‌هاي پيرامون حرم را خريد و به مسجد ملحق كرد و در پيرامونش نخستين بار ديوار كشيد كه چراغ‌هاي حرم را بر آن مي‌نهادند. دماوندي به ترتيب از گسترش‌ها و تغييرهاي مسجدالحرام در اين دوره‌ها سخن گفته است: زمانه خليفه سوم كه ديوارهاي مسجد را بلند كرد و بر آن‌ها سقف نهاد و ايوان ساخت، عبدالله بن زبير، عبدالملك بن مروان، وليد بن عبدالملك، حجاج بن يوسف ، بني عباس و ديگران و بر پايه نسخه تصحيح شده تا روزگار سلطان مراد سوم عثماني (حك: ۹۵۳-۱۰۰۴).

 ديگر مباحث رساله

از ديگر مباحث رساله عبارتند از: بلندي خانه كعبه كه به گفته دماوندي ۲۷ گز و ربع بوده (گز: مقدار برابر با ۲۴ انگشت به هم چسبيده، جز انگشتان كلان)، درهاي مسجدالحرام كه در زمانه او ۱۹ باب با ۳۸ مدخل داشته، ستون‌ها، مناره‌ها و گنبدهايي كه بر ايوان‌هاي مسجد در زمانه سلطان مراد سوم ساختند و بر سر هر گنبد ، هلالي نهادند و اين هلال‌ها به «اهليه» معروف هستند. واپسين گزارش موجود رساله، در باره سنگ فرش كردن مطاف با سنگ مرمر به دستور سلطان مراد به سال ۱۰۰۴ق. است.

اين رساله با بهره گيري از يك نسخه خطي به همت رسول جعفريان تصحيح و در جلد ۱۲ مجله ميقات در ۲۲ صفحه (۱۱۱-۱۳) چاپ شده است.